ما شروع کردیم دروغ بستن !!

جلال آل احمد نویسنده و عضو سابق حزب توده، در خاطراتش می نویسد:

تا پیش از حکومت رضا شاه پهلوی، پدرم یک زندگی اشرافی داشت. از صبح تا شب همه مردم از شهر و روستا با گوسفند و کبک، مرغ و خروس و قرقاول برای دیدن پدرم و دست بوسی پدرم می آمدند.

آخر پدر من یک آخوند بود و برای مردم دعا می نوشت و آن ها را به عقد و صیغه همدیگر در می آورد...

ولی زمانی که رضا شاه آمد و دستور داد باید ازدواج ها به صورت رسمی ثبت و ضبط گردد و همین طور طلاق ها و سندها و قولنامه های زمین؛

پدرم بیکار شد و تنها کارش شد همان مسجد رفتن و پیش نماز مسجد شدن و روضه خواندن و دیگر خبری از مرغ و خروس و قرقاول و کیک و خیک های پنیر نبود!

پس از آن ما شروع کردیم دروغ بستن به خاندان پهلوی...


موضوعات مرتبط: به اندیشان ایرانی یا مسلمان

تاريخ : یکشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۹ | 7:6 | نویسنده : شفیعی مطهر |